خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . افسر پلیس
[اسم]
el agente de policía
/axˈɛnte ðe pˌoliθˈia/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: agentes de policía]
[مونث: agente de policía]
1
افسر پلیس
1.Dos agentes de policía aprendieron a un ladrón mientras trataba de robarle el bolso a una señora.
1. وقتی که یک دزد داشت سعی میکرد کیف یک زن را بدزدد، دو افسر پلیس دستگیرش کردند.
کلمات نزدیک
víctima
huella
comisario
radiofónico
emisor
patas arriba
inspector
policía de tráfico
velar
vigilancia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان