خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستیار
2 . شرکتکننده
[اسم]
el asistente
/ˌasistˈɛnte/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: asistentes]
[مونث: asistente]
1
دستیار
1.El doctor necesita una asistente para su consultorio.
1. دکتر برای مطبش به یک دستیار نیاز دارد.
2
شرکتکننده
1.Muchos de los asistentes se pusieron de pie al final de la conferencia.
1. بسیاری از شرکتکنندگان در پایان کنفرانس بلند شدند.
کلمات نزدیک
juez
presidente
director
director general
secretario
fiscal
abogado
consultor
contador
corredor de bolsa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان