خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گذاشتن
[فعل]
colocar
/kˌolokˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: coloqué]
[حال: coloco]
[گذشته: coloqué]
[گذشته کامل: colocado]
صرف فعل
1
گذاشتن
قرار دادن
1.El mesero colocó los vasos sobre la mesa.
1. پیشخدمت لیوانها را روی میز گذاشت.
کلمات نزدیک
coincidir
ciudadano
chatear
calidad
calentamiento global
conciencia
contribuir
de bar en bar
decálogo
desconocer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان