خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکننده
[صفت]
frágil
/fɾˈaxil/
قابل مقایسه
[حالت مونث: frágil]
[جمع مونث: frágiles]
[جمع مذکر: frágiles]
1
شکننده
ظریف، شکستنی
1.No te apoyes en la puerta de vidrio; es frágil.
1. به درب شیشهای تکیه نده؛ (درب) شکننده است.
کلمات نزدیک
elástico
barro
cristal
goma
fragilidad
estadístico
cálculo
estadística
álgebra
sistematizar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان