خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضربان
[اسم]
la pulsación
/pˌulsaθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: pulsaciones]
1
ضربان
نبض
1.La doctora le tomó las pulsaciones al enfermo.
1. پزشک نبض بیمار را گرفت.
کلمات نزدیک
decaído
régimen
molestia
malestar
ansiedad
bronquitis
neumonía
crónico
hereditario
contagioso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان