خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بلند کردن
2 . چیدن (میوه)
3 . جمع کردن (مو)
[فعل]
recoger
/rˌekoxˈɛɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: rocogí]
[حال: recojo]
[گذشته: rocogí]
[گذشته کامل: recogido]
صرف فعل
1
بلند کردن
برداشتن، جمع کردن
1.Tuve que recoger todas las canicas que se cayeron al suelo.
1. باید تمام تیلههایی که روی زمین ریخته بود را جمع میکردم.
2
چیدن (میوه)
1.Dediqué unas semanas a recoger uvas.
1. من چند هفته برای چیدن انگورها صرف کردم.
3
جمع کردن (مو)
بالای سر بستن، بستن
1.Ella recogió su cabello para la boda.
1. او برای عروسی موهایش را جمع کرد.
کلمات نزدیک
rato
querer
quedar
qué pena
precio
salir
saltar
sesión
siempre
sonar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان