خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استفاده
[اسم]
la utilización
/ˌutilˌiθaθjˈɔn/
غیرقابل شمارش
مونث
1
استفاده
1.Queda prohibida la utilización de cámaras durante el concierto.
1. استفاده از دوربین در طول کنسرت ممنوع است.
کلمات نزدیک
eficacia
paliativo
prevención
perjudicial
terapéutico
agua potable
efectividad
atención primaria de salud
sangrante
comunicación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان