خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بصری
[صفت]
visual
/biswˈal/
قابل مقایسه
[حالت مونث: visual]
[جمع مونث: visuales]
[جمع مذکر: visuales]
1
بصری
دیداری
1.Me gustaron los efectos visuales de la película.
1. من جلوههای بصری فیلم را دوست داشتم.
کلمات نزدیک
sensibilidad
sensación
percepción
tacto
gusto
visión
audición
percibir
papila gustativa
receptor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان