خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفارش
[اسم]
la commande
/kɔmɑ̃d/
قابل شمارش
مونث
[جمع: commandes]
1
سفارش
1.Le bucher a livré les commandes.
1. قصاب سفارشات را تحویل داد.
2.Le prix de la commande
2. قیمت سفارش
3.Le serveur est venu prendre la commande.
3. خدمتکار آمده است سفارش را بگیرد [سفارش را بپرسد].
تصاویر
کلمات نزدیک
commandant
comité
comique
comestible
combustion
commandement
commander
commanditer
commando
comme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان