خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طمع
[اسم]
la convoitise
/kɔ̃vwatiz/
قابل شمارش
مونث
1
طمع
حرص، آزمندی
1.Convoitise des richesses.
1. طمع ثروت.
2.La petite fille regardait les gâteaux avec convoitise.
2. دختر کوچک شیرینیها را با طمع نگاه میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
convoiter
convoi
convocation
convivialité
convivial
convoquer
convoyer
convoyeur
convulsif
convulsion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان