خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از بین بردن مرزها
[فعل]
décloisonner
/deklwazɔne/
فعل گذرا
[گذشته کامل: décloisonné]
[حالت وصفی: décloisonnant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
از بین بردن مرزها
از میان برداشتن موانع، گشایش ایجاد کردن
1.Décloisonner les apprentissages.
1. ایجاد کردن گشایش در آموزش.
2.Décloisonner les départements d'une entreprise.
2. از بین بردن مرز قسمتهای یک شرکت (باعث برقراری ارتباط آزادانه شدن).
3.Tu peux décloisonner ces disciplines scientifiques.
3. تو میتوانی موانع این رشتههای علمی را از میان برداری.
تصاویر
کلمات نزدیک
décloisonnement
décliner
déclinaison
déclin
déclic
décloisonneur
décocher
décoder
décodeur
décoiffer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان