خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرگرم کردن
2 . سرگرم شدن
[فعل]
distraire
/distʀɛʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: distrait]
[حالت وصفی: distrayant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
سرگرم کردن
سر (کسی) را گرم کردن
1.Je vais vous distrair.
1. من شما را سرگرم خواهم کرد.
2.Nous sommes ici pour vous distraire.
2. ما اینجا هستیم تا شما را سرگرم کنیم.
2
سرگرم شدن
تفریح کردن
(se distraire)
1.Ce n'est pas le moment de se distraire.
1. زمان سرگرم شدن نیست.
2.Nous nous distrayons en regardant un film.
2. ما خودمان را با دیدن یک فیلم سرگرم میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
distraction
distorsion
distordre
distingué
distinguer
distrait
distraitement
distrayant
distribuer
distributeur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان