خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرواز
[اسم]
l'envol
/ɑ̃vɔl/
قابل شمارش
مذکر
1
پرواز
برخاستن (هواپیما) از زمین
1.C'est son premier envol.
1. این اولین پروازش (با هواپیما) است.
2.En bout de piste, l'avion prend son envol.
2. در انتهای باند، هواپیما از زمین برمیخیزد.
تصاویر
کلمات نزدیک
envoi
envisager
envisageable
environs
environner
envoler
envolée
envoyer
envoyer quelqu'un promener
envoyer quelqu'un sur les roses
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان