خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نامزد شدن (زناشویی)
[فعل]
se fiancer
/fjɑ̃se/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته کامل: fiancé]
[حالت وصفی: fiançant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
نامزد شدن (زناشویی)
1.Elle ne veut pas se fiancer.
1. او نمیخواهد نامزد شود.
2.Marie et Pierre se sont fiancés à 23 ans.
2. "ماری" و "پییر" در 23 سالگی نامزد شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fiable
fiabilité
ff
feux de signalisation
feux de route
fiancé
fiancée
fiançailles
fiat
fibre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان