خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستبند (پلیس)
[اسم]
les menottes
/mənɔt/
قابل شمارش
جمع مونث
1
دستبند (پلیس)
1.Après avoir attrapé le malfaiteur, la police lui met les menottes.
1. بعد از دستگیر کردن تبهکار، پلیس به او دستبند میزند.
2.Le policier a passé les menottes au voleur.
2. پلیس به دزد دستبند زده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
menotte
menhir
meneur
mener une action
mener
mensonge
mensonger
mensualité
mensuel
mensuellement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان