خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گذرگاه
2 . بخش (از متن)
[اسم]
le passage
/pɑsaʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
گذرگاه
راه
1.C'est un passage d'une rive à l'autre.
1. این گذرگاهی از یک کرانه به کرانه دیگر است.
2.Un passage relie la maison au garage.
2. یک گذرگاهی خانه را به گاراژ وصل میکند.
2
بخش (از متن)
تکه، قطعه
1.J'aime beaucoup le passage du film où il part en sifflant.
1. من آن تکه از فیلم را خیلی دوست دارم که او سوتزنان میرود.
2.Un passage de la Bible.
2. یک بخش از انجیل.
تصاویر
کلمات نزدیک
passade
passablement
passable
pass
pascal
passage piétons
passager
passant
passation
passe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان