خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خود را انداختن
2 . دویدن (با گامهای کوتاه و سریع)
[فعل]
se précipiter
/pʀesipite/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: précipité]
[حالت وصفی: précipitant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
خود را انداختن
خود را پرت کردن
1.Le chien s'est précipité dans le lac et a nagé jusqu'à l'autre rive.
1. سگ خودش را در دریاچه پرت کرد و تا آن سوی ساحل [کرانه] شنا کرد.
2.Les plongeurs se précipitent dans la rivière depuis ce pont.
2. غواصان از این پل خود را در رودخانه میاندازند.
2
دویدن (با گامهای کوتاه و سریع)
1.Il s'est précipité à la gare car il ne voulait pas manquer le train.
1. او تا ایستگاه (با گامهای کوتاه و سریع) دوید چون نمیخواست قطار را از دست بدهد.
2.Ils se sont précipités sous un porche pour échapper à l'orage.
2. آنها برای فرار از رگبار به زیر یک ایوان دویدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
précipitations
précipitation
précipitamment
précipice
précieux
précipité
précis
préciser
précision
précisément
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان