خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دقیقا
[قید]
précisément
/pʀesizemɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
دقیقا
دقیق
1.Il a décrit le voleur très précisément.
1. او دزد را بسیار دقیق توصیف کرده است.
2.Paul est venu précisément le jour où elle était là.
2. "پل" دقیقا روزی آمد که او آنجا بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
précision
préciser
précis
précipité
précipiter
précité
précoce
précompte
préconiser
préconçu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان