خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شورش
[اسم]
la révolte
/ʀevɔlt/
قابل شمارش
مونث
1
شورش
طغیان
1.Le gouvernement a fait des réformes pour empêcher une révolte.
1. دولت برای جلوگیری از شورش، اصلاحات برقرار کرد.
2.Les gouvernements n'aiment pas les révoltes.
2. حکومتها شورش را دوست ندارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
révoltant
révocation
révision
réviser
réversible
révolter
révolté
révolu
révolution
révolutionnaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان