خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفو کردن
[فعل]
repriser
/ʀ(ə)pʀize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: reprisé]
[حالت وصفی: reprisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
رفو کردن
1.Je ne voulais pas repriser mes vieilles chaussettes, donc j'en ai racheté.
1. من نمیخواستم جورابهای قدیمیام را رفو کنم بنابراین یک جفت جدیدش را خریدم.
2.Ma grand-mère a reprisé mes chaussettes.
2. مادربزرگم جورابهایم را رفو کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
reprise
repris
reprendre le collier
reprendre du poil de le bête
reprendre
reproche
reprocher
reproducteur
reproduction
reproduire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان