خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرزنش
[اسم]
le reproche
/ʀ(ə)pʀɔʃ/
قابل شمارش
مذکر
1
سرزنش
ملامت
1.Céline lui fait des reproches sur sa façon de s'habiller.
1. "سلین" او را برای [به خاطر] طرز لباس پوشیدنش سرزنش میکند.
2.Il fait des reproches à Sonia.
2. او سونیا را سرزنش میکند.
3.Il n'a pas cessé de me faire des reproches.
3. او ملامت کردن من را تمام نمیکرد [دست از ملامت من برنمیداشت].
دقت کنید: faire des reproches à qqn و faire des reproches sur qqch
تصاویر
کلمات نزدیک
repriser
reprise
repris
reprendre le collier
reprendre du poil de le bête
reprocher
reproducteur
reproduction
reproduire
reprogrammer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان