خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تاخیر
[اسم]
le retard
/ʀ(ə)taʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
تاخیر
دیرکرد
1.Le directeur ne supporte plus le retard de certains employés.
1. رییس، دیگر تاخیر برخی از کارمندانش را تحمل نمیکند.
2.Malheureusement, il y a eu un retard de livraison.
2. متاسفانه تاخیری در تحویل وجود داشته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
retaper
retape
resurgir
restructurer
restructuration
retardataire
retardement
retarder
retardé
retenir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان