Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . آشکار کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
جَهَرَ
فعل گذرا
1
آشکار کردن
جَهَرَ بِ
آشکار کردن
1. جَهَرَ بِهِ لَمَّا حَجَّ هِشَامُ بْنُ عَبْدِ المَلِكِ فِي أَيَّامِ أَبِيهِ.
1. وقتی هشام بن عبد الملک در روزگار پدرش به حج رفت، او آن را آشکار کرد.
2. سَأَجْهَرُ بِالْحَقِيقَة.
2. من حقیقت را آشکار خواهم کرد.
کلمات نزدیک
تقي
مدح
تمنى
تحديد
أمتع
بينما
أنكر
بطحاء
رحل
رغب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان