Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . جشن عروسی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
حَفْلَةُ زَوَاج
قابل شمارش
مونث
[جمع: حَفَلَاتُ زَوَاج]
1
جشن عروسی
1.رَأَيْتُ صَدِيقَتِي فِي حَفْلَةِ زَوَاج أُخْتِي.
من دوستم را در جشن عروسی خواهرم دیدم.
2.فَاطِمَة طَلَبَتْ مِنْهَا الحُضُورَ فِي حَفْلَةِ زَوَاجِهَا.
فاطمه از او خواست تا در جشن عروسیاش شرکت کند.
کلمات نزدیک
ترك
استلم
نقص
نجاح
مصير
حفلة ميلاد
راسب
رسب
راقد
رائحة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان