[حرف اضافه]

دُونَ أَنْ

1 بی‌آنکه بدون آنکه، بدون

  • 1.تَسْتَطِيعُ الحِرْبَاء أَنْ تُدِيرَ عَيْنَيْهَا فِي اِتِّجَاهَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ دُونَ أَنْ تُحَرِّكَ رَأْسَهَا.
    آفتاب‌پرست می‌تواند چشمانش را بدون آنکه سرش را حرک دهد، در جهت‌های مختلف بچرخاند.
  • 2.هُوَ غَادَرَ المَنْزِل دُونَ أَنْ يَسْتَمِعَ إِلَى كَلِمَاتِهَا!
    او بدون آنکه به حرف‌هایش گوش دهد، خانه را ترک کرد!
  • 3.هُوَ فَهِمَ قَصْدِي دُونَ أَنْ أَتَكَلَّمَ.
    او منظور من را بدون آنکه صحبت کنم، فهمید.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان