Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . بیآنکه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[حرف اضافه]
دُونَ أَنْ
1
بیآنکه
بدون آنکه، بدون
1.تَسْتَطِيعُ الحِرْبَاء أَنْ تُدِيرَ عَيْنَيْهَا فِي اِتِّجَاهَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ دُونَ أَنْ تُحَرِّكَ رَأْسَهَا.
آفتابپرست میتواند چشمانش را بدون آنکه سرش را حرک دهد، در جهتهای مختلف بچرخاند.
2.هُوَ غَادَرَ المَنْزِل دُونَ أَنْ يَسْتَمِعَ إِلَى كَلِمَاتِهَا!
او بدون آنکه به حرفهایش گوش دهد، خانه را ترک کرد!
3.هُوَ فَهِمَ قَصْدِي دُونَ أَنْ أَتَكَلَّمَ.
او منظور من را بدون آنکه صحبت کنم، فهمید.
کلمات نزدیک
استطاع
أدار
اتجاه
ابتعد
أكد
دل
إنارة
التأم
التقاط صور
أفرز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان