Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . استخوان پوسیده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
رُفَات
غیرقابل شمارش
مذکر
1
استخوان پوسیده
استخوان مرده
1.قَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا.
گفتند: «آیا هنگامی که ما، استخوانهای پوسیده و پراکندهای شدیم، دگر بار آفرینش تازهای خواهیم یافت؟!»
2.لَمْ يَبْقَ مِنَ الجُثَّةِ غَيْرُ الرُّفَات.
از آن جسد چیزی جز استخوان پوسیده، باقی نماندهاست.
کلمات نزدیک
رضي
رجا
دنا
هام
وكنة
شكا
عادي
عشية
غداة
فتش
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان