[اسم]

عَادِي

قابل شمارش مذکر
[جمع: عُدَاة]

1 دشمن

  • 1.أَحِبَّتِي هَجَرُونِي كَمَا تَشَاءُ عُدَاتِي.
    یارانم از من جدایی گزیدند، همان طور که دشمنانم می‌خواهند.

2 عادی معمول

  • 1.قَالَ الطَّبِيبُ: الضَّغْطُ عَادِي. مَاشَاءَ اللّه! مَاذَا فَعَلْتَ؟
    پزشک گفت: فشار عادی است. ماشاء‌الله ! چه کار کردی؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان