Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . آهستن حرف زدن
2 . پچپچکردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
هَمَسَ
فعل ناگذر
1
آهستن حرف زدن
پچپچ کردن، در گوشی حرف زدن
1.إِقْتَرِبِي لِأَهْمِسَ إِلَيْكِ بِبَعْضِ كَلِمَات.
نزدیک بیایید تا چند کلمه در گوشتان بگویم.
2.هُوَ هَمَسَ أَمَامِي.
او در مقابل من پچپچ کرد.
[اسم]
هَمْس
غیرقابل شمارش
مذکر
1
پچپچکردن
نجوا، آهسته حرفزدن
1.الهَمْسُ مَمْنُوعٌ فِي الصَّفِّ.
پچپچکردن سر کلاس ممنوع است.
کلمات نزدیک
نما
انكمش
زاد
سار
غنى
ارتجف
عض
تزوج
ابتلع
أغمي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان