[فعل]

هَمَسَ

فعل ناگذر

1 آهستن حرف زدن پچ‌پچ کردن، در گوشی حرف زدن

  • 1.إِقْتَرِبِي لِأَهْمِسَ إِلَيْكِ بِبَعْضِ كَلِمَات.
    نزدیک بیایید تا چند کلمه در گوشتان بگویم.
  • 2.هُوَ هَمَسَ أَمَامِي.
    او در مقابل من پچ‌پچ کرد.
[اسم]

هَمْس

غیرقابل شمارش مذکر

1 پچ‌پچ‌کردن نجوا، آهسته حرف‌زدن

  • 1.الهَمْسُ مَمْنُوعٌ فِي الصَّفِّ.
    پچ‌پچ‌کردن سر کلاس ممنوع است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان