[فعل]

brauchen

/ˈbʁaʊ̯xən/
فعل گذرا
[گذشته: brauchte] [گذشته: brauchte] [گذشته کامل: gebraucht] [فعل کمکی: haben ]

1 نیاز داشتن احتیاج داشتن، خواستن

مترادف و متضاد Bedarf haben bedürfen benötigen nötig haben
etwas (Akk.) brauchen
به چیزی احتیاج داشتن/نیاز داشتن
  • 1. Brauchst du die Zeitung noch?
    1. هنوز به آن روزنامه نیاز داری؟
  • 2. Ich brauche ein Auto.
    2. من به یک ماشین نیاز دارم.
  • 3. Ich gehe einkaufen. Brauchen wir noch Milch?
    3. من به خرید می‌روم. آیا به شیر هم نیاز داریم؟
  • 4. Meine Großmutter ist krank. Sie braucht viel Ruhe.
    4. مادربزرگ من مریض است. او به آرامش زیادی نیاز دارد.

2 بایستن ناگزیر بودن

مترادف و متضاد tun müssen
brauchen etwas zu tun
اجبار برای انجام کاری داشتن [بایستن]
  • 1. Du brauchst nicht zu kommen.
    1. تو نباید فردا بیایی.
  • 2. Sie brauchen morgen nicht zu kommen. Ich schaffe das alleine.
    2. اجباری نیست شما فردا بیایید. من به‌تنهایی از پس این برمی‌آیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان