[اسم]

die Bratkartoffel

/ˈbʀaːtkaʁˌtɔfl̩/
قابل شمارش مونث
[جمع: Bratkartoffeln] [ملکی: Bratkartoffel]

1 سیب‌زمینی سرخ‌شده

  • 1.Bratkartoffeln in der Pfanne
    1. سیب‌زمینی‌های سرخ‌شده در ماهی‌تابه
  • 2.Ich esse Bratkartoffeln.
    2. من سیب‌زمینی سرخ‌شده می‌خورم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان