مترادف و متضاد
beschleunigen
Geschwindigkeit erhöhen
1.Der Fahrer konnte nicht mehr bremsen und fuhr gegen das Verkehrsschild.
1.
راننده دیگر نمیتوانست ترمز کند و به تابلوی راهنمایی برخورد کرد.
2.Der Mann ist ganz plötzlich über die Straße gegangen. Ich musste stark bremsen.
2.
مرد ناگهان از خیابان رد شد. من مجبور بودم محکم ترمز کنم.
کاربرد فعل bremsen به معنای ترمز کردن
فعل bremsen معنای بسیار نزدیکی به ترمز کردن در فارسی دارد و به معنای کم کردن سرعت در حین رانندگی، دوچرخهسواری و ... است. این فعل از واژه Bremse (به معنای ترمز) گرفته شدهاست.