[فعل]

einziehen

/ˈaɪ̯nˌʦiːən/
فعل بی قاعده ضعیف فعل ناگذر
[گذشته: zog ein] [گذشته: zog ein] [گذشته کامل: eingezogen] [فعل کمکی: sein ]

1 به خانه جدید آمدن نقل مکان کردن

مترادف و متضاد beziehen
  • 1.Die Wohnung ist fertig. Wir können nächste Woche einziehen.
    1. آپارتمان حاضر است. ما می‌توانیم هفته دیگر نقل مکان کنیم.
  • 2.Wir ziehen morgen in unsere neue Wohnung ein.
    2. ما فردا به آپارتمان جدیدمان نقل مکان می‌کنیم
کاربرد واژه einziehen به معنای به خانه جدید آمدن
فعل einziehen به معنای جابجا شدن از خانه‌ای به خانه دیگر است. این فعل عموما برای جابجایی محل زندگی استفاده می‌شود و برای اشاره به رفتن به هتل یا محل اقامت موقت از آن استفاده نمی‌کنند.

2 نفوذ کردن جذب چیزی شدن

  • 1.Die Farbe zog in das Papier ein.
    1. رنگ‌ها جذب کاغذ شدند.

3 وارد جایی شدن

  • 1.Die Sportler zogen zur Eröffnungsfeier in das Stadion ein.
    1. ورزشکاران برای جشن افتتاحیه وارد استادیوم شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان