[فعل]

führen

/ˈfyːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: führte] [گذشته: führte] [گذشته کامل: geführt] [فعل کمکی: haben ]

1 مدیریت کردن رهبری کردن

مترادف و متضاد betreiben herrschen über leiten lenken vorstehen
ein Geschäft/Hotel/... führen
مغازه/هتل/... را رهبری کردن
  • 1. Frau Meyer führt den Betrieb schon seit zehn Jahren.
    1. خانم "میر" الان ده سال است که شرکت را مدیریت می‌کند.
  • 2. Seit dem Tode seiner Frau führt er die Firma allein.
    2. پس از مرگ زنش او به تنهایی شرکت را مدیریت کرده‌است.
  • 3. Sie hat das Restaurant zehn Jahre lang geführt.
    3. او این رستوران را به مدت ده سال است که اداره میکند.

2 هدایت کردن راهنمایی کردن

مترادف و متضاد begleiten gehen mit geleiten
etwas (Akk.) führen
کسی را هدایت/راهنمایی کردن
  • 1. Der Lehrer führt seine Schüler durch das Museum.
    1. معلم دانش آموزانش را در موزه راهنمایی کرد.
  • 2. einen Blinden führen
    2. فرد نابینا را راهنمایی کردن

3 حرکت دادن

مترادف و متضاد bewegen
etwas (Akk.) führen
چیزی را حرکت دادن [هدایت کردن]
  • 1. den Ball mit der Hand führen
    1. توپ را با دست حرکت دادن [هدایت کردن]
  • 2. Die Kamera führt beim Filmen ruhig.
    2. دوربین در فیلم به آرامی حرکت میکند.

4 حمل کردن

مترادف و متضاد befördern schaffen tragen
etwas (Akk.) mit sich (Dat.) führen
چیزی را همراه خود حمل کردن [بردن]
  • 1. Der Fluss führt Sand mit sich.
    1. رودخانه با خود خاک حمل می‌کند.
  • 2. Er führt nie viel Geld mit sich.
    2. او پول زیادی را همراه خود نمی‌برد.

5 داشتن

مترادف و متضاد haben
einen Namen/Titel führen
اسمی/عنوانی داشتن
  • 1. einen Titel führen
    1. عنوانی داشتن
  • 2. Er führt den Namen Müller.
    2. نامش مولر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان