Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . کار دشوار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Knochenjob
/ˈknɔxn̩ˌd͡ʒɔp/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Knochenjobs]
[ملکی: Knochenjobs]
1
کار دشوار
کار طاقتفرسا
1.Der Beruf Bergarbeiter ist ein Knochenjob.
1. شغل معدنچی یک کار دشوار است.
2.Meine Kollegen, die Vollzeit in der Kita arbeiten, haben einen echten Knochenjob und sind unterbezahlt.
2. همکاران من که تماموقت در مهد کودک کار میکنند، یک کار واقعاً طاقتفرسا دارند و حقوق کمی به آنها پرداخت میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
knochen
knoblauchzehe
knoblauchbrot
knoblauch
knobeln
knochig
knopf
knopfloch
knorpel
knorrig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان