[صفت]

schwer

/ʃveːɐ̯/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: schwerer] [حالت عالی: schwerste-]

1 سخت مشکل

مترادف و متضاد anspruchsvoll heikel kompliziert schwierig leicht
  • 1.Das ist eine schwere Arbeit.
    1. این کار سختی است.
  • 2.Deutsch gilt als schwere Sprache.
    2. آلمانی زبان سختی به‌شمار می‌رود.
  • 3.Die Prüfung war schwer.
    3. امتحان سخت بود.
  • 4.Dieses Wort ist schwer zu erklären.
    4. توضیح دادن این واژه سخت است.

2 سنگین سنگین‌وزن

مترادف و متضاد massig wuchtig leicht
  • 1.Der Koffer ist viel zu schwer.
    1. این چمدان خیلی سنگین است.
  • 2.Dieser Stoff ist warm, aber sehr schwer.
    2. این پارچه گرم است، اما خیلی سنگین است.
  • 3.Ist Ihr Koffer sehr schwer?
    3. چمدانتان خیلی سنگین است؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان