[اسم]

das Snowboard

/ˈsnoːˌboːɐ̯t/
قابل شمارش خنثی
[جمع: snowboards] [ملکی: snowboards]

1 اسنوبرد

  • 1.Jochen fährt diese Woche in den Bergen mit seinem Snowboard.
    1. "یوخن" این هفته در کوه‌ها با اسنوبردش سواری می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان