[اسم]

das Wunder

/ˈvʊndɐ/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Wunder] [ملکی: Wunders]

1 شگفتی معجزه

مترادف و متضاد Merkwürdigkeit Mirakel
  • 1.Als Kind wollte ich alle Wunder des Universums entdecken.
    1. من به‌عنوان کودک می‌خواستم تمام شگفتی‌های هستی را کشف کنم.
  • 2.Ich bin mit dem Fahrrad gestürzt. Es war ein Wunder, dass nichts Schlimmes passiert ist.
    2. من با دوچرخه افتادم. این یک معجزه بود که اتفاق بدی نیفتاده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان