Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آدرنالین (هورمون)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
adrenalin
/əˈdrenəlɪn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آدرنالین (هورمون)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آدرنالین
1.The excitement at the start of a race can really get the adrenaline flowing.
1. هیجان شروع مسابقه واقعا میتواند آدرنالین را (در خون) به جریان بیندازد.
تصاویر
کلمات نزدیک
adrenal gland
adrenal
adp
adown
adornment
adrian
adrift
adroit
adroitly
adsl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان