[قید]

adrift

/əˈdrɪft/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌هدف شناور (قایق) سرگردان

  • 1.Several of the lifeboats were still afloat a month after being cast adrift.
    1. چندین قایق نجات یک ماه بعد از سرگردان بودن همچنان شناور بودند.

2 غیرمتصل کنده‌شده، جدا

  • 1.I nearly suffocated when the pipe on my breathing apparatus came adrift.
    1. وقتی لوله دستگاه تنفسم جدا شد، نزدیک بود خفه شوم.
  • 2.She had been cut adrift from everything she had known.
    2. او از تمام چیزهایی که می‌شناخت جدا شده بود.

3 به دور از هدف

[صفت]

adrift

/əˈdrɪft/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more adrift] [حالت عالی: most adrift]

4 بی‌هدف (آدم) سرگردان

  • 1.The survivors were adrift in a lifeboat for six days.
    1. بازمانده‌ها به مدت شش روز در یک قایق نجات سرگردان بودند.
young people adrift in the big cities
جوانان بی‌هدف در کلان شهرها
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان