[اسم]

alien

/ˈeɪliən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 موجود فضایی

مترادف و متضاد extraterrestrial
  • 1.Aliens have landed on Earth.
    1. موجودات فضایی روی زمین فرود آمده‌اند.

2 (تبعه) خارجی بیگانه

specialized
مترادف و متضاد non-citizen
an illegal alien
یک (تبعه) خارجی غیرقانونی
[صفت]

alien

/ˈeɪliən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more alien] [حالت عالی: most alien]

3 غیرعادی غیرقابل قبول

معادل ها در دیکشنری فارسی: بیگانه غریب غیرخودی
  • 1.Cruelty was quite alien to him.
    1. ظلم برای او کاملا غیرقابل قبول بود.
  • 2.The idea is alien to our religion.
    2. این ایده برای مذهب ما عجیب است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان