Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حساسیت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
allergy
/ˈælərʤi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حساسیت
آلرژی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آلرژی
حساسیت
1.She has an allergy to cats.
1. او به گربه حساسیت دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
allergic
allergen
allen
allemande
allele
alleviate
alleviate poverty
alleviate the symptoms
alleviation
alley
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان