[فعل]

to alleviate

/əˈliviˌeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: alleviated] [گذشته: alleviated] [گذشته کامل: alleviated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تسکین دادن تخفیف دادن، کاهش دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آسوده کردن تسکین دادن
مترادف و متضاد lighten relieve
  • 1.The drugs did nothing to alleviate her pain.
    1. دارو ها هیچ کمکی برای تسکین دادن دردش نکرد.
  • 2.to alleviate poverty
    2. کاهش دادن فقر
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان