Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تسکین دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to alleviate
/əˈliviˌeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: alleviated]
[گذشته: alleviated]
[گذشته کامل: alleviated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تسکین دادن
تخفیف دادن، کاهش دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آسوده کردن
تسکین دادن
مترادف و متضاد
lighten
relieve
1.The drugs did nothing to alleviate her pain.
1. دارو ها هیچ کمکی برای تسکین دادن دردش نکرد.
2.to alleviate poverty
2. کاهش دادن فقر
تصاویر
کلمات نزدیک
allergy
allergic
allergen
allen
allemande
alleviate poverty
alleviate the symptoms
alleviation
alley
alley-oop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان