[فعل]

to aspire

/əˈspaɪər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: aspired] [گذشته: aspired] [گذشته کامل: aspired]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آرزو داشتن رویا در سر داشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آرزو کردن
مترادف و متضاد strive for
  • 1.He aspired to be their next leader.
    1. او آرزو داشت که رهبر بعدی آن‌ها باشد.
  • 2.She aspired to a scientific career.
    2. او رویای داشتن شغلی علمی در سر داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان