Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آدم احمق
2 . باسن
3 . الاغ
4 . هیکل نحس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ass
/æs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آدم احمق
آدم ابله
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابله
خر
informal
offensive
مترادف و متضاد
fool
1.What an ass!
1. عجب آدم احمقی!
2
باسن
ماتحت، کون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باسن
کون
informal
مترادف و متضاد
buttocks
3
الاغ
خر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
الاغ
خر
درازگوش
مترادف و متضاد
donkey
an old ass
یک الاغ پیر
4
هیکل نحس
تن لش
culturally sensitive
informal
1.Mom is looking for you, and she is not happy. Your ass must be in trouble!
1. مامان دارد دنبالت میگردد و او خوشحال نیست. هیکل نحست باید در دردسر افتاده باشد!
get off one's ass
هیکل نحس خود را تکان دادن
1. Grandma will be here in 30 minutes, so get off your ass and move this junk out of the living room!
1. مامانبزرگ تا 30 دقیقه دیگر اینجا خواهد بود، پس دست به کار شو و این آشغال را از اتاق نشیمن ببر بیرون!
2. Ted needs to get off his ass for a change and make an effort around here.
2. "تد" باید برای یک بار هم که شده کونش را تکان دهد و اینجا کمی تلاش کند.
get one's ass somewhere
تن لش خود را جایی بردن
Get your ass over here!
تن لشت را بیاور اینجا!
تصاویر
کلمات نزدیک
aspiring
aspirin
aspire
aspiration
aspirate
assail
assailant
assassin
assassinate
assassination
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان