[فعل]

to assail

/əˈseɪl/
فعل گذرا
[گذشته: assailed] [گذشته: assailed] [گذشته کامل: assailed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حمله کردن هتاکی کردن، مورد ضرب و شتم قرار دادن، به شدت انتقاد کردن

مترادف و متضاد assault attack criticize
  • 1.He was assailed with fierce blows to the head.
    1. او توسط مشت های سنگینی به سر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
  • 2.The proposal was assailed by the opposition party.
    2. پیشنهاد توسط حزب مخالف مورد حمله واقع شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان