Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حمله کردن
2 . تجاوز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to assault
/əˈsɔːlt/
فعل گذرا
[گذشته: assaulted]
[گذشته: assaulted]
[گذشته کامل: assaulted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حمله کردن
تجاوز کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعرض کردن
حمله کردن
هجوم آوردن
1.Four women have been sexually assaulted in the area recently.
1. اخیرا چهار زن در این منطقه مورد تجاوز جنسی واقع شدهاند.
2.He has been charged with assaulting a police officer.
2. او متهم به حمله کردن به یک مامور پلیس شده است.
[اسم]
assault
/əˈsɔːlt/
قابل شمارش
2
تجاوز
حمله
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آفند
تهاجم
هجوم
ضرب
1.Both men were charged with assault.
1. هر دو مرد متهم به حمله (ضرب و شتم) شدند.
2.sexual assaults
2. تجاوز جنسی
تصاویر
کلمات نزدیک
assassination
assassinate
assassin
assailant
assail
assault and battery
assay
assegai
assemble
assembler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان