[فعل]

to assault

/əˈsɔːlt/
فعل گذرا
[گذشته: assaulted] [گذشته: assaulted] [گذشته کامل: assaulted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حمله کردن تجاوز کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تعرض کردن حمله کردن هجوم آوردن
  • 1.Four women have been sexually assaulted in the area recently.
    1. اخیرا چهار زن در این منطقه مورد تجاوز جنسی واقع شده‌اند.
  • 2.He has been charged with assaulting a police officer.
    2. او متهم به حمله کردن به یک مامور پلیس شده است.
[اسم]

assault

/əˈsɔːlt/
قابل شمارش

2 تجاوز حمله

معادل ها در دیکشنری فارسی: آفند تهاجم هجوم ضرب
  • 1.Both men were charged with assault.
    1. هر دو مرد متهم به حمله (ضرب و شتم) شدند.
  • 2.sexual assaults
    2. تجاوز جنسی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان