[اسم]

attachment

/əˈtætʃ.mənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وسیله اضافی

a special attachment for grinding coffee
وسیله اضافی ویژه برای آسیاب کردن قهوه

2 پیوست ضمیمه

معادل ها در دیکشنری فارسی: الصاق انضمام پیوست
  • 1.I wasn't able to open that attachment.
    1. نتوانستم آن پیوست را باز کنم.
an email attachment
یک پیوست ایمیل

3 دلبستگی وابستگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیوستگی تعلق دلبستگی علاقه
a child’s strong attachment to its parents
دلبستگی شدید یک کودک به والدینش
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان