[اسم]

auctioneer

/ˌɔːkʃəˈnɪr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دلال حراج متصدی مزایده

معادل ها در دیکشنری فارسی: حراجی
  • 1.‘Yours for £200,’ said the auctioneer.
    1. متصدی مزایده گفت "(اثر) با 200 پوند از آن شماست."
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان