[صفت]

awake

/əˈweɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more awake] [حالت عالی: most awake]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیدار

معادل ها در دیکشنری فارسی: بهوش بیدار متنبه
مترادف و متضاد sleepless wakeful wide awake asleep
  • 1.Drinking coffee keeps him awake.
    1. نوشیدن قهوه او را بیدار نگه می دارد.
  • 2.You should stay awake!
    2. باید بیدار بمانی!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان