Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جایزه
2 . اعطا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
award
/əˈwɔːrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جایزه
پاداش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جایزه
مترادف و متضاد
prize
reward
to win/receive/get an award for something
برای چیزی جایزه بردن/دریافت کردن/گرفتن
1. Both films have received several awards.
1. هر دو فیلم چندین جایزه دریافت کردهاند.
2. the Academy Award for Best Director
2. جایزه اسکار بهترین کارگردان
an award presentation/ceremony
مراسم/جشن اهدای جایزه
[فعل]
to award
/əˈwɔːrd/
فعل گذرا
[گذشته: awarded]
[گذشته: awarded]
[گذشته کامل: awarded]
صرف فعل
2
اعطا کردن
دادن، اعطا شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جایزه دادن
مترادف و متضاد
give
grant
to award something (to somebody)
چیزی اعطا کردن (به کسی)
He was awarded the Nobel Prize for physics.
جایزه نوبل فیزیک به او اعطا شده بود.
to award (somebody) something
چیزی (به کسی) دادن
The judges awarded both finalists equal points.
قاضیها به هر دو فینالیست امتیاز یکسان دادند.
تصاویر
کلمات نزدیک
awakening
awakener
awaken
awake
await
award sole custody
award-winning
aware
awareness
awash
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان